وعده باران

وعده باران
وعده باران
09 اسفند 1403

داستان تکان‌دهنده رهایی یک معتاد از بند اعتیاد و ترس از اعدام، در پشت میله‌های زندان با کمک برنامه NA.


سلام، اسم من علی اکبر است و یک معتاد هستم.

خدا را شاکرم که امروز، حتی در پشت میله‌های زندان و درهای بسته، آزادم و متوجه شده‌ام که حتی در حبس هم می‌توان رهایی را تجربه کرد. اکنون که این نامه را می‌نویسم، شانزده ماه و بیست و یک روز است که پاکم. اعتیاد و مصرف مواد مخدر مرا تا مرز اعدام کشانده و در حال حاضر سی ماه است که زیر حکم و منتظر اجرای آن هستم.

در پشت همین میله‌های زندان بود که با شنیدن صدای کف زدن و شادی دوستانی که جلسات بهبودی‌شان را در بندهای مجاور برگزار می‌کردند، پیام انجمن را دریافت کردم و با ناباوری وارد آن شدم. از ابتدا با رعایت اصول برنامه در مسیر بهبودی‌ام حرکت کرده و با گرفتن راهنمایی که حتی چهره‌اش را تا امروز ندیده‌ام، تلفنی به کارکرد قدم‌ها مشغولم. با شروع برنامه بهبودی، تمامی توجیه و بهانه‌ها و انکارها با اقرار صادقانه به عجزم از من گرفته شد تا قدم سوم را با این راهنمای نادیده به‌صورت تلفنی مرور کردم. ولی برای خواندن ترازنامه قدم چهارم، ایشان توصیه کرد که مطالب ترازنامه‌ام را به‌صورت حضوری برای یک دوست بهبودی بخوانم. روزی که برای انجام این کار از بند خارج و شروع به خواندن ترازنامه کردم، باران نم‌نم می‌بارید و من که یک عمر به زیبایی‌های طبیعت و نعمت‌های خداوند با بی‌اعتنایی می‌نگریستم، این را به فال نیک گرفته و به‌وضوح دیدم که قطرات باران بر روی نوشته‌هایم می‌چکید و همان‌طور که آلودگی‌های بیمارگونه یک عمر را در قالب کلمات از ذهن و روحم بیرون می‌ریختم، باران رحمت الهی هم آن‌ها را می‌شست و پاک می‌کرد. لحظاتی روحانی بود؛ زیرا که به‌جز حضور دوست بهبودی‌ام، حضور خداوند را نیز در کنارم احساس می‌کردم. با انجام این کار، تصمیم بر سپردن به خداوند را به اجرا درآورده و باورم تبدیل به ایمان و اعتماد شد. در ترس‌هایم، ترس از اعتماد به دیگران خیلی پررنگ بود، ولی با خواندن ترازنامه به این ترس پشت پا زدم؛ زیرا اول به خداوند و بعد به راهنمایم و حالا نیز به یک دوست دیگر بهبودی اعتماد کرده بودم. بعد از انجام این قدم، آزادی‌ای را که به مدت سی ماه در انتظار آن بودم، به طریق زیباتری احساس کردم. در پشت درهای بسته و آن طرف دیوار رها شدم و قید و بندهایم گسست و احساس سبکی کردم. حال این احساس را حاضر نیستم با هیچ چیز دیگری عوض کنم. زمانی که یادداشت‌هایم را می‌سوزاندم تا قدم در راه زندگی جدیدی بگذارم، این حس را داشتم که تا امروز هرچه بود گذشت و تمام شد و می‌بایست انسانی متفاوت با گذشته باشم و طریق جدید زندگی را از برنامه NA بیاموزم. نمی‌دانم 1 زمانی که این نوشته در مجله «پیام بهبودی» چاپ می‌شود، حکم اعدام من اجرا شده یا نه؟ ولی به کمک خداوند و فقط برای امروز زندگی می‌کنم و منتظر چاپ نامه‌ام خواهم ماند. در پایان از تمامی دوستان بهبودی‌ام سپاسگزارم.


لینک کوتاه: https://na-iran.org/fa/b/382566
این خبر را به اشتراک بگذارید:
خدمت ایثارگرانه

خدمت ایثارگرانه

قبلی
NA بدون مرز

NA بدون مرز

بعدی