من چه کسی هستم ؟

من چه کسی هستم ؟
من چه کسی هستم ؟
18 فروردین 1404

جوزف، عضو انجمن معتادان گمنام از آمریکا، از تجربه‌ی خود در مسیر بهبودی، بازگشت از لغزش، و تأثیر اصول دوازده‌گانه بر زندگی‌اش می‌گوید. او بر اهمیت رابطه با نیروی برتر، تمرین اصول روحانی، و حفظ ارتباط با انجمن تأکید دارد و آرزو دارد روزی به ایران سفر کند.


سلام به تمامی اعضای انجمن معتادان گمنام ایران.
من جو هستم، یک معتاد. عضوی از انجمن معتادان گمنام، در ایالت ایندیانای آمریکا زندگی می‌کنم. از اینکه فرصتی فراهم شد تا تجربه‌ام را با شما در میان بگذارم، بسیار خوشحالم.

من سال ۱۹۷۳ وارد انجمن معتادان گمنام شدم، ولی در سال ۱۹۸۰ پس از چندین سال پاکی، دوباره مصرف را شروع کردم. پاک شدن بعد از لغزش کار بسیار سختی است و من به سختی توانستم دوباره به یک سال پاکی برسم. در دوران پاکی‌ام با مشکلات زیادی مواجه شدم، ولی همچنان با امید به مسیر بهبودی ادامه دادم و می‌دانم که این مهم‌ترین کاری است که همواره باید انجام دهم.

چیزی که اکنون در مسیر بهبودی به آن توجه ویژه دارم، تمرکز بر کاربرد اصول روحانی قدم‌های دوازده‌گانه در زندگی‌ام است. به تجربه پی برده‌ام هرچه بیشتر این اصول را در مسیر بهبودی تمرین کنم، بهتر آن‌ها را درک می‌کنم و اتفاقات بهتری برایم رقم می‌خورد.

سال‌ها بود که برای جستجوی پاسخ یک سؤال، تلاش زیادی می‌کردم. سؤالی که با آن مواجه بودم این بود که: «من چه کسی هستم؟» در نهایت، به واسطه‌ی اصول برنامه، متوجه شدم که این موضوع به رابطه‌ی قلبی من با نیروی برتری مرتبط است که در دوران اعتیاد فعالم، هرگز درکش نکرده بودم.

به‌مرور متوجه شدم این رابطه‌ی قلبی در مسیر کارکرد قدم‌ها شکل می‌گیرد و کم‌کم، با پیروی و عمل به اصول روحانی، ارتباط بهتری با خودم، اطرافیانم و خداوند برقرار می‌کنم.

من هیچ چیزی در مورد نیروی برتر و آرامش درونی و امثال این‌ها نمی‌دانستم، ولی قدم‌ها درهای بسیاری به دنیایی تازه به روی من باز کرد و چیزهای بسیاری به من یاد داد که هرگز فکر نمی‌کردم وجود داشته باشند. آرامش درونی و احترام به خود، گران‌بهاترین چیزهایی بود که از سمت خداوند به من هدیه شد.

حتی در تاریک‌ترین لحظات زندگی‌ام در مسیر بهبودی، که احساس خلأ شدید می‌کردم، حضور نیروی برترم را حس کرده‌ام و می‌بینم که حتی یک لحظه مرا فراموش نمی‌کند. این‌ها چیزهایی هستند که از قدم‌های دوازده‌گانه آموخته‌ام.

زمانی که یکی از اعضای قدیمی می‌گفت: «مثال وقتی من در حال ناصادقی، خشم، مقایسه و ترس باشم، به‌مرور تمایل به مصرف زنده می‌ماند، همان‌طوری که در گذشته هر روز مواد مصرف می‌کردم و خودم را زنده نگه می‌داشتم»، به‌مرور متوجه شدم هر چیزی را، چه مثبت و چه منفی، تمرین کنم، در آن مهارت بیشتری پیدا می‌کنم.

اگر صداقت، اعتماد، بخشش، پذیرش، عشق و آرامش را در بهبودی تمرین کنم، در نتیجه، به اجرا گذاشتن آن‌ها اتفاقات شگفت‌انگیزی را در زندگی‌ام رقم می‌زند. تنها مانعی که سر راهم وجود دارد، بی‌تفاوتی و بی‌حوصلگی نسبت به اصول برنامه است.

خیلی مهم است که برخلاف لحظاتی که احساس تنهایی می‌کنم و فکر می‌کنم که هیچ‌کس مرا درک نمی‌کند، به خود یادآوری کنم که در برنامه‌ی NA هیچ‌وقت تنها نیستم. داشتن دوستان خوب در انجمن و ارتباط با آن‌ها و لذت بردن از گفت‌وگو کردن بعد از جلسات، احساس تنهایی را در من برطرف می‌کند.

NA هم حکم چنین هدیه‌ای برای من دارد. وقتی من هدیه‌ای دریافت می‌کنم، ولی آن را باز نمی‌کنم، چه ارزشی برایم دارد؟ پس هر روز باید تمایلم را برای پاک ماندن و بهبودی زنده نگه دارم و هیچ‌وقت نباید نسبت به آن بی‌تفاوت شوم.

در انجمن، مهارت برقراری ارتباط سازنده را از رابطه با دوستان، راهنما و رهجو شروع کردم. ارتباطاتم وسیع‌تر شد و مهارت زیادی در این زمینه پیدا کردم. پس باید مراقب باشم بهبودی‌ام را با دیگران مقایسه نکنم و تمرکزم را از روی بهبودی خود برندارم، چراکه هر کسی سفر روحانی مختص به خود را تجربه می‌کند.

من تنها کسی در میان خانواده و خویشاوندانم هستم که پاکم، و خداوند هدیه‌ی ارزشمند انجمن معتادان گمنام را به من داده و از این بابت بسیار سپاسگزارم.

در پایان از شما سپاسگزارم و به شما افتخار می‌کنم. خوشحالم دوستان زیادی در ایران دارم و امیدوارم روزی بتوانم به ایران سفر کنم.

به امید دیدار

 


لینک کوتاه: https://na-iran.org/fa/b/382571
این خبر را به اشتراک بگذارید:
از درد گفتن و از درد شنیدن

از درد گفتن و از درد شنیدن

قبلی
هدیه صبر

هدیه صبر

بعدی