اجرای اصول در تمام امور زندگی
تجربهای تحولآفرین از اعتیاد تا بهبودی خانوادگی با اجرای روزانه اصول برنامه.
هرگز تصور نمیکردم که این همه آشفتگی، رنج و درد در دوران مصرف مواد مخدر که زندگیام را غیرقابل اداره کرده بود، ناشی از بیماریای به نام اعتیاد باشد. چیزی فراتر از مصرف اجباری مواد، همان چیزی که باعث شد در انجمن معتادان گمنام بمانم و برای بهبودی خود تلاش کنم. هرچه بیشتر برنامه بهبودی و دوازده قدم را دنبال میکردم، با پیچیدگیهای بیماری خود بیشتر آشنا میشدم و بهبودیام را حیاتیتر میدیدم.
دوره سمزدایی را با تمام دردهای جسمی، روحی و بیخوابیاش پشت سر گذاشتم، با کمک عشق و امیدی که از دوستان همدردم در جلسات بهبودی دریافت میکردم. پیشنهادهای برنامه را یکییکی اجرا کردم، راهنما گرفتم، قدمهایم را انجام دادم، اصول برنامه را رعایت کردم و در جلسات بهبودی خدمت کردم. روزبهروز به طول مدت پاکیام افزوده میشد و تمام تلاشم این بود که از الگوهای رفتاری گذشته پرهیز کنم و مطابق اصول برنامه زندگی کنم.
همزمان با برنامه بهبودی، تحصیلاتم را ادامه دادم و در محیط کار اعتمادها بازگشت و ارتقاء شغلی پیدا کردم. صاحب خانه شدم و به موفقیتهای اجتماعی بیرون از برنامه نیز دست یافتم.
به مرور همدردانم به من مراجعه کردند و خواستند راهنمایشان باشم. در ابتدا ترس داشتم و امتناع میکردم، اما با کمک راهنمایم توانستم بر این ترس غلبه کنم و تعدادی از همدردانم را به عنوان رهجو پذیرفتم. اینجا بود که بخش جدیدی از بهبودی برایم معنا پیدا کرد؛ وقتی رهجوهایم مشکلات خانوادگی خود را مشارکت میکردند، دریافتم که حتی پس از سالها پاکی، قدم کارکردن، راهنمایی رهجوها و خدمت در برنامه، اصول بهبودی را تنها تا پشت درب خانه خود میآوردم و فقط پاکی از مصرف را با خانوادهام شریک میشدم.
دو پسر داشتم و نگرانشان بودم. رفتارهای کنترلی و اراده شخصیام را جایگزین پذیرش و درک متقابل کرده بودم. از همسرم انتظار داشتم همه چیز را درکم کند و فقط به پاکیام خدا را شاکر باشد. گاهی رفتارهای گذشته را توجیه میکردم و از کمتوجهی آنان شاکی بودم.
با راهنمایم مشارکت میکردم، دعا میکردم، ترازنامه مینوشتم، اما همه اینها تکرار مکررات بود. انگار باید از نو افکار و باورهایم را بررسی میکردم تا کشمکش خانوادگی نیز رنگ بهبودی پیدا کند.
یک روز هنگام مرور قدم دوازدهم برای انجام خدمت، نکتهای را متوجه شدم. بارها این جمله را خوانده بودم اما پیام واقعی آن را درک نکرده بودم: اصول برنامه باید در تمام امور زندگی اجرا شوند. درک این موضوع باعث شد بفهمم اگر بهبودیام را به خانواده نیاورم، هیچ ارزشی ندارد و همه نمایشهای بیرونی تنها برای پذیرش اجتماعی است. تصمیم گرفتم دوباره بیعتی با قدمها، نیروی برترم و بهبودیام داشته باشم و متعهد شوم بهبودی را به خانه ببرم و مسئول تغییر خودم در خانواده باشم.
نگاه خود را از همیشه طلبکار بودن به خدمتگزارانه تغییر دادم. مسئولیتهای خود را در قبال خانواده پذیرفتم و منت بر سرشان نگذاشتم. به جای انتظار درک شدن، درکشان کردم و نیازهای خانواده را در اولویت قرار دادم.
سخت بود، اما تمام تلاشم را کردم و پس از آن هم خودم آرام شدم و هم فضای خانه. نتوانستم جلوی مصرف و اعتیاد پسرانم را بگیرم، اما با صبر، ایمان، دعا و کار روی بهبودی خودم، پذیرشم نسبت به رفتارهایشان افزایش یافت و ارتباطم با آنها حفظ شد. امروز شاهد یک معجزه دیگر هستم: هر دو پسرم تصمیم گرفتند در جلسات بهبودی شرکت کنند و به انجمن معتادان گمنام بپیوندند. اکنون بیش از سه سال پاک هستند، راهنما دارند، قدم کار میکنند و مستقل شدهاند. برای تمامی این نعمتها از برنامه، قدمها، راهنما و دوستان بهبودی خدا را شاکرم.
برگرفته از مجله پیام بهبودی / سال 21 / شماره 83 / تابستان 1404
لینک کوتاه: https://na-iran.org/fa/b/382616
این خبر را به اشتراک بگذارید:
قدم ششم
قبلیمطالب مشابه
بولتن ها
نشريات ، آرم و نام NA متعلق به هيچ شخص خاص، کميته و يا هيئت خاصي نيست و بر طبق قرارداد وديعه از طرف کل انجمن به خدمات جهاني سپرده شده تا از آن محافظت نمايد.
کتاب ها
نشريات ، آرم و نام NA متعلق به هيچ شخص خاص، کميته و يا هيئت خاصي نيست و بر طبق قرارداد وديعه از طرف کل انجمن به خدمات جهاني سپرده شده تا از آن محافظت نمايد.
مجلات راه NA
نشريات، آرم و نام NA متعلق به هيچ شخص خاص، کميته و يا هيئت خاصي نيست و بر طبق قرارداد وديعه از طرف کل انجمن به خدمات جهاني سپرده شده تا از آن محافظت نمايد
نرم افزار موبایل
لطفا براي ايجاد امکان سرويس دهي بهتر از انتشار مستقيم نرم فزار هاي اين صفحه خودداري نموده

